عظمت حضرت زینب کبری سلام الله علیها آنچنان عالمگیر است که حتی غیرمسلمانان نیز در برابر بزرگی او سر تعظیم فرود میآورند. «آنیتا رای»، نویسندهی غیرمسلمان هندی ساکن انگلیس، یکی ازشیفتگان بیشمار عقیلهی بنیهاشم است که در پی دیدن چند رؤیای صادقه، به پیامبر اسلام و خاندان پاک او علیهمالسلام علاقهمند میشود و اولین کتاب خود را با عنوان The Essential Woman دربارهی حضرت فاطمه و حضرت زینب سلام الله علیهما به رشتهی تحریر در میآورد. وی در مقدمهی این کتاب، اثر خود را به این دو بانوی بزرگوار اهدا و اعلام کرده است که آن را رایگان در اختیار خوانندگان قرار خواهد داد. «آنیتا رای» امیدوار است که بتواند در دوران حیات خود، دستکم 72 هزار جلد از این کتاب (به اخترام 72 شهید کربلا) را رایگان منتشر کند. وی همچنین کتابهایی دربارهی پیامبر(ص)، غدیر خم و کربلا نگاشته است. آنچه میخوانید، ترجمهی بخشهایی از آخرین فصل کتاب او دربارهی حضرت زینب(س) است.
جهان، حسین(ع)، فداکاری و حرکت بزرگ او را از طریق سخنگویش، زینب(س) شناخته است. زینب(س)، همراهی کامل برای حسین(ع) بود. این زینب(س) بود که توانست آرمانهایی را که حسین(ع)با خون خود آبیاری کرد، تثبیت و میان شیردلان و وظیفهشناسان همهی ملتها پیوندی تازه برقرار کند. این زینب(س) بود که با شجاعت، جنایتکارانی چون ابنزیاد، شمر و یزید را رسوا کرد. اگر زینب(س) نبود، توطئهی آزمندان و فریبکاران، پیام کربلا و پیام اصل اسلام را محو کرده بود. زینب(س) همهگونه دردهای جسمی و روحی را با شکیبایی به جان خرید و همواره برای اطرافیانش مایهی قوتقلب و آرامش بود. اکنون هر بار که صدای اذان از هر گلدستهای در هر جای جهان بر میخیزد، مسلمانان باید این زن بینظیر را یاد کنند و به نشانی قدردانی از او سر تعظیم فرو آورند.
تصور زینب(س) به صورت زنی که کارش تنها گریه کردن و بر سر زدن است، تصویری ناقص و ناعادلانه است. زینب(س) زنی بود که سالها پیش از «الینور روزولت» به این جملهی او معنا بخشید: «قدرت،شجاعت و اطمینان هنگامی به دست میآید که انسان بایستد و چشم در چشم ترس نگاه کند. باید کاری را انجام داد که آن را غیرممکن میپنداریم.» و تنها زینب(س) توانست به این جمله، جامهی عمل بپوشاند، با این تفاوت که او کاری کرد که آن را غیرممکن نمیپنداشت و میدانست که از عهدهی انجام آن برمیآید. وقایعی مانند کربلا و ابتلائات زینب(س)، چون زخمهایی در وجدان ما باقی میمانند و ما را به یاد نبردهایی میاندازند که هنوز در جریان است و وظایفی که هنوز آنها را انجام ندادهایم. این کتاب به زنی درود میفرستد که میگریست، اما اطمینان داشت که کار به سامان خواهد رسید و این حرکت ادامه خواهد داشت؛ زنی که مجسمهی شجاعت و لطافت است؛ زنی که میگرید، اما در بهکارگیری اصول لازم برای موفقیت در هر کاری و رسیدن به هر هدفی به درجهی استادی رسیده است؛ زنی کامل که قدرت او در نجابت، حضورذهن، شکیبایی، حساسیت، عزم راسخ، کمال عقلی و محبتش نهفته است.
کمال، پاکدامنی و وقار، سرمایههای گرانبهای زن است. اینها زیور آلاتی هستند که خدا به او داده است و عناصری هستند که قدرت شخصیتی، یعنی غرور و شادی زن را رشد میدهند.
«کارل ویلهلم فن هامبولت» میگوید: «اگر فرض تجلی هر کمال انسانی در یک موجود، فرضی خیالی نباشد، باید بپذیریم که گنجینهی کامل اخلاق و نظم در شخصیت زن متجلی شده است.»
من با این جمله موافقام، با این تفاوت کوچک که این فرض را خیالی و غیرواقعی نمیدانم. آقای فن هامبولت! اگر این «فرض خیالی» شما را در قالب شخصیت زینب(س) نشانتان دهم، باز هم باور نمیکنید؟
اما دربارهی حجاب: حجاب، نماد وقار زن است. حجاب، فقط تکهپارچهای نیست که سر یا صورت را بپوشاند. لازم نیست زن از روی ترس یا شرمندگی یا برای کسب احترام از جانب جنس مخالف، پشت حجاب مخفی شود. حجاب، تجلی وقار است. طرز لباس پوشیدن، مدل لباس، توازن، لبخند، کلمات، خنده، شوخطبعی، مهربانی، اعتبار، طرز راه رفتن و رفتار زن، تنها چیزی که به او میدهند، زیبایی است؛ همان چیزی که زن آن را ذاتاً در وجود خود دارد. محال است که زن خوشفکر، تحصیلکرده، خوشاخلاق، خوشزبان و روشنفکر لباسی نامناسب به تن داشته باشد. زن مورد احترام نه میتواند و نه میخواهد کاری کند که به ذات خود ضربه وارد کند.
اما حجاب ظاهری بهتنهایی کافی نیست. زینب(س) به ما میگوید که بخش اعظم موفقیت یا شکست زن، به خوی درونی او بستگی دارد نه به شرایط پیرامونش. گروهی از بچههای شیطان حجاب زینب(س) را مورد هتک قرار دادند. شرایط پیرامون زینب(س) تغییر کرد، اما خوی درونی او تغییر نکرد و حتی قویتر شد. کشیدن حجاب از سر یک زن، حمله به حقوق و آزادی او، راهی میانبُر برای تحقیر او و تلاش برای سرکوب کردن اوست. و چنین دستهایی باید در معرض مجازات «مختار» قرار گیرند.
امروز چگونه میتوانیم به زنان تحت ستم، به حاشیه راندهشده، شکسته و ضربهدیده امید دهیم؟ آیا کافی یا اخلاقاً درست است که بگوییم تا بوده، همین بوده و سرنوشت زن از آغاز با ستمکشی رقم خورده است و در تمدن ما، نظام صید و صیادی هنوز ماقبل تاریخی شمرده نمیشود؟ من چنین گمان نمیکنم. باید احساس حقارت و سرشکستگی و درجهدو بودن را از زنان دور کنیم و به آنها بفهمانیم که جا افتادن چنین احساسی فقط با رضایت خودمان میسر بوده است. باید احساس «کنارگذاشتهشدگی» را کنار بگذاریم، اما چگونه؟ باید با زنان خود از زینب(س) سخن بگوییم.
زنان امروز به شناخت زینب(س) و شرایط زندگی، دردها و رنجها و اندوهها، عزم راسخ، شکیبایی، اراده و پیروزی نهایی او در کربلا، بارزترین مصداق «هولوکاست»، نیاز دارند. زینب(س) بر زغالهای گداختهی بدترین نوع وحشیگری قدم گذاشت، جایی که انسانها نقاب تمدن را از چهره برداشتند و با جنونی عریان به غارتگری پرداختند.
زینب(س) در چنین هنگامهای، پرقدرت و شکستناپذیر ظاهر شد، چنانکه میتواند الهامبخش همهی ما در تمام شرایط و موقعیتهای زندگی باشد. داستان زندگی زینب(س) برای دلداری و امیدبخشی به همهی خواهران ما کافی است. زنان امروز میتوانند در وجود زینب(س)، روحی آشنا و فرشتهای هدایتگر بیابند. «الیزابت بلَکوِل»، اولین پزشک زن آمریکایی میگوید: «هنر یا دانش یک زن، بهخاطر وجود وجه اشتراک زنانگی، متعلق به همهی زنان است.» قابلیتها و دستاوردهای زینب(س) متعلق به همهی ماست، ولی نمیتوان شجاعت، ایستادگی، اراده و بردباری او را یکشبه به دست آورد، بلکه سالها به طول میانجامد تا به جزء کوچکی از آن برسیم. اما این راه را باید از جایی آغاز کرد.
زینب(س) بطلان یک تصور نادرست دیگر دربارهی زنان را نیز اثبات میکند و آن اینکه زن به خاطر روحیهی خاص خود نمیتواند رهبری گروهی را بر عهده گیرد. زینب(س) پس از فاجعهی کربلا، توانست جبههی یکدل و یکزبان زنان را از میان آنهمه رنج و سختی بهسوی پیروزی هدایت کند. او همچنین تصور قدرت تسلط مرد بر زن را نقش بر آب کرد، چون نه ابنزیاد آنقدر مرد بود و نه یزید که بتوانند زینب(س) را مغلوب و مقهور خود کنند. امروز هم علاج ضعف زنان ما در الگوپذیری از زینب(س) است.
حال برای قدرتبخشی دوباره به زنان چه باید بکنیم؟ از آنرو از «قدرتبخشی دوباره» سخن میگویم که نمونهی زن قدرتمندی مانند زینب(س) را در پیش چشم داریم. البته دربارهی خود زینب(س)، «قدرت بخشی» را به کار نمیبرم، چون او قدرت خود را از کسی الهام نمیگرفت، بلکه فقط قدرت بالقوهی خود را شکوفا میکرد.
بنابراین باید با حوادث گذشته پیوند برقرار کنیم. هر جا که جنگی علیه باطل باشد، زینب(س) در آنجا ایستاده است. ما باید با زینب(س) پیوند برقرار کنیم تا بتوانیم پاسخ سؤالات خود را بیابیم.
جامعهی غرب ما را برای «تفکر خطی» (نه عمقی) برنامهریزی کرده است، بهگونهای که یا باید زندگی غربی یا زندگی صددرصد مقابل آن را انتخاب کنیم. «مری مککارتی» میگوید: «در هتلهای آمریکا یا باید کولر را روشن کنی یا خاموش، اما نمیتوانی پنجره را باز کنی». در چنین فضای تفکر خطی، هر دادهی ارزشمندی با سوءبرداشت مواجه میشود.
حال چگونه میتوان صدای زن را به گوش جهانیان رساند؟ زینب(س) به ما پاسخ میدهد که این کار با تلفیق «عاطفه» و «عقل» امکان پذیر است.
در مقدمهی کتاب گفتهام که روی سخنم در این کتاب، نهتنها خواهران، بلکه برادران، پدران و دوستانم است.
دیدید که حسین(ع) و زینب(س) چگونه برای رسیدن به اهداف از پیش تعیینشدهی خود یک همراهی کامل ترتیب دادند.
در اینجا میخواهم بخشی از جملات «سوزان بی. آنتونی» را وام بگیرم که میگوید:
«روزگاری خواهد رسید که مردان، زنان را نه فقط در خانه، بلکه در سطوح بالاتر ملت، همراه خود بدانند. آن روز، و نه پیش از آن، همراهی کامل و یکپارچگی آرمانی بین زن و مرد پدید میآید که به بالاترین پیشرفت نسل بشر منتهی خواهد شد.»
دیدید که حسین(ع) چنین کرد. آن روزگار، پیش از ما فرا رسیده و حسین(ع) زیباترین شکل این همراهی را در صحنهی کربلا به نمایش گذاشته است، که به خواست خدا به بالاترین پیشرفت نسل بشر منتهی خواهد شد.
زینب(س) پیش از ما، پایههای محکم این همراهی را با قدرت بنا نهاده است. این دو، هزار و اندی سال پیش این کار بزرگ را انجام دادهاند و ما باید از آنها الگو بگیریم. زینب(س) و حسین(ع) در میان خود مشعل همبستگی آرمانی بین زن و مرد را برای روشن کردن راه آیندگان برافروختهاند.
موضوعات مرتبط: